آیه 80 سوره هود

از دانشنامه‌ی اسلامی

قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ

[11–80] (مشاهده آیه در سوره)


<<79 آیه 80 سوره هود 81>>
سوره :سوره هود (11)
جزء :12
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

لوط گفت: ای کاش مرا بر منع شما اقتداری بود یا (حالی که بر منعتان قدرت ندارم از شر شما) به رکن محکمی پناه می‌بردم.

گفت: ای کاش برای مبارزه با شما قدرت و نیرویی داشتم یا به پناهگاهی استوار مأوی می گرفتم.

[لوط] گفت: «كاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم يا به تكيه‌گاهى استوار پناه مى‌جستم.»

لوط گفت: كاش در برابر شما قدرتى مى‌داشتم، يا مى‌توانستم به تكيه‌گاهى استوار پناه ببرم.

گفت: «(افسوس!) ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم؛ یا تکیه‌گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود! (آنگاه می‌دانستم با شما زشت‌سیرتان ددمنش چه کنم!)»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He said, ‘If only I had the power to deter you, or could take refuge in a mighty support!’

He said: Ah! that I had power to suppress you, rather I shall have recourse to a strong support.

He said: Would that I had strength to resist you or had some strong support (among you)!

He said: "Would that I had power to suppress you or that I could betake myself to some powerful support."

معانی کلمات آیه

«آوِی»: پناه می‌برم. «رُکْنٍ»: تکیه‌گاه. مراد این است که کاش غریب نمی‌بود و او و عمویش ابراهیم قبیله و خویشاوندان زیادی می‌داشتند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ «79»

(قوم لوط) گفتند: تو خود مى‌دانى كه براى ما هيچ حقّى نسبت به دختران تو نيست (و ما رغبتى به ازدواج نداريم)، خودت خوب مى‌دانى كه ما چه مى‌خواهيم.

قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‌ رُكْنٍ شَدِيدٍ «80»

(حضرت لوط) گفت: اى كاش در برابر شما قدرتى داشتم و يا به تكيه‌گاه محكمى پناه مى‌بردم!

نکته ها

حضرت لوط عليه السلام در اين آيه مى‌فرمايد: اگر من ياران مؤمنى مى‌داشتم، هرآينه با شما فرومايگان به مبارزه برخاسته و از مهمانانم دفاع مى‌كردم ويا لااقل آنها را به نقطه‌ى امنى مى‌بردم و پناه مى‌دادم.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله در هنگام تلاوت اين آيه فرمودند: «رحمةاللَّه على لوط، لقد كان ياوى الى ركن شديد» «1» به نظر مى‌آيد كه مراد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آن است كه او از دنيا رفت و به خدا پيوست و از شرّ قوم خود راحت شد.

همجنس‌بازى، از گناهان بزرگ و داراى حدّ شرعىِ اعدام و تازيانه است كه با شهادت افراد عادل يا اقرار مرتكبان، قابل اجراست.


«1». تفسير فى‌ظلال‌القرآن.

جلد 4 - صفحه 100

زشتى گناه لواط در قرآن و حديث‌:

قرآن مجيد در آيات مختلفى كه داستان حضرت لوط عليه السلام و قوم او را بيان مى‌فرمايد، براى عمل زشت و منفور اين قوم منحرف، تعابير گوناگونى آورده است كه از بزرگى گناه و شدّت حرمت آن حكايت مى‌كند:

1- فحشا. «أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ» «1»

2- اسراف. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ» «2»

3- جرم. «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ» «3»

4- ظلم. «وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ» «4»

5- خباثت. «كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ» «5»

6- جهالت. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» «6»

7- فسق. «إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ» «7»

در روايات نيز تهديدات شديدى در اين زمينه به چشم مى‌خورد، از جمله اينكه هرگاه با نوجوانى لواط شود، عرش الهى به لرزه درمى‌آيد و در قيامت خداوند با آنان سخن نمى‌گويد. «8» امام صادق عليه السلام فرمود: اگر بنا شود كه كسى را دوبار سنگسار كنند، آن شخص، فرد اهل لواط است. «9» رسول اكرم صلى الله عليه و آله نيز فرمودند: كسى كه بر لواط با ديگران اصرار داشته باشد، از دنيا نمى‌رود مگر آنكه مردم را به لواط با خودش دعوت خواهد كرد. «10» در عمل لواط، فاعل و مفعول، هر دو اعدام مى‌شوند، و دليل حرمت آن در روايات، فساد و قطع نسل معرّفى شده است. «11»

در روايات متعدّد، از زنانى كه خود را شبيه مردان ومردانى كه خود را همانند زنان مى‌كنند وزمينه عمل زشت لواط را فراهم مى‌سازند، به شدّت نكوهش شده است.


«1». اعراف، 79.

«2». اعراف، 80.

«3». اعراف، 83.

«4». هود، 82.

«5». انبياء، 74.

«6». نمل، 54.

«7». انبياء، 74.

«8». بحار، ج 76، ص 63.

«9». بحار، ج 76، ص 67.

«10». بحار، ج 76، ص 67.

«11». نهج‌البلاغه، حكمت 252.

جلد 4 - صفحه 101

پیام ها

1- انسان در اثر گناه، چنان مسخ مى‌شود كه طبيعى‌ترين راه براى او زشت، و زشت‌ترين راه برايش حقّ وزيبا جلوه مى‌كند. ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍ‌ ...

2- داشتن قدرت و امكانات و افراد، خواسته‌ى ابتدايى هر پيامبر و مصلحى در اجراى فريضه‌ى ارشاد جاهل است. «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً»

3- اگر قدرت، حكومت، تشكيلات و قواى مسلّحه نباشد، حتّى انبيا نيز در جلوگيرى بسيارى از منكرات فلج هستند. «1» «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً»

4- اگر مى‌توانيم، جلوى فساد را بگيريم، وگرنه خود را از محيط فاسد دور كنيم. لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي‌ ...

5- گاهى انبيا در ميان قوم خودشان نيز غريب بودند. لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي‌ ...

6- براى دفاع از مهمان و جلوگيرى از اهانت به آن، هر اقدامى ضرورى است. «آوِي إِلى‌ رُكْنٍ شَدِيدٍ»


«1». آنچه را حضرت لوط و ساير انبياى الهى عليهم السلام آرزوى آن را داشتند، خداوند به ما ايرانيان ارزانى فرمود، آيا باز هم از منكرات نهى نخواهيم كرد؟

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‌ رُكْنٍ شَدِيدٍ (80)

پس چون قوم ملعون نصايح پيغمبر محمود را قبول نكردند، لوط تأسف خورد بر تمكين نداشتن از دفاع آنها به سبب ظاهر و عادت:

قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً: فرمود لوط در جواب ايشان: كاش مرا مى‌بود در دفع شما قوّتى. يا اگر مرا توانائى باشد هرآينه شما را دفع كنم. أَوْ آوِي إِلى‌ رُكْنٍ شَدِيدٍ: يا پناه يابم يا بازگردم به ركنى سخت، يعنى عشيره و قبيله‌اى كه به مدد ايشان منع شما توانم نمود. مروى است‌ «1» كه جبرئيل وقتى اين سخن از لوط شنيد گفت: (انّ ركنك لشديد افتح الباب و دعنا ايّاهم).

و در احاديث صحاح وارد است كه‌ «2» حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خدا رحمت كند برادرم لوط را، پناه گرفت به ركن شديد، يعنى به خدا

«1» تفسير منهج الصادقين ج 4 ص 442 طبع علميه اسلاميه.

«2» تفسير مجمع البيان ج 3، ص 184.

جلد 6 - صفحه 112

پناه برد و حق تعالى او را پناه داد، چه ملجأ درماندگان و پناه عاجزان جز درگاه او نيست.

در كافى از حضرت باقر عليه السّلام فرمود: رحم اللّه لوطا لو يدرى من معه فى الحجرة يعلم انّه منصور، حيث يقول: لو انّ لى بكم قوّة او اوى الى ركن شديد- اىّ ركن اشدّ من جبرئيل معه فى الحجرة «1» خدا رحمت كند لوط را، اگر مى‌دانست كيست با او در حجره، هرآينه مى‌دانست كه بتحقيق او منصور است زمانى كه گفت: كاش مرا بر دفع شما قوتى بود، يا پناه يابم به ركن شديد، چه ركنى شديدتر از جبرئيل كه با او در حجره بود.

و ندانستن لوط اين مطلب را منافات ندارد با نبوّتش به بيانى كه سابقا مذكور شد. حضرت لوط عليه السّلام درب خانه را بسته و از عقب درب با آنها مكالمه مى‌نمود. آن بى‌شرمان خواستند از ديوار به خانه درآيند، لوط به غايت مضطرب شد، ملائكه چون پريشانى او را ديدند:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِي‌ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصِيبٌ (77) وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ (78) قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ (79) قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‌ رُكْنٍ شَدِيدٍ (80) قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ (81)

فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ (82) مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ (83)

ترجمه‌

و چون آمدند فرستادگان ما لوط را بدش آمد از آمدن آنها و تنك شد بورودشان دلش و گفت اين روزى است سخت‌

و آمدند او را قومش با آنكه بشتاب سوق داده ميشدند بسوى او و از پيش بودند كه ميكردند كارهاى بد را گفت اى قوم من اينها دختران منند آنها پاكيزه‌ترند براى شما پس بترسيد از خدا و خجل منمائيد مرا در نزد مهمانهايم آيا نيست از شما مردى هدايت يافته‌

گفتند بتحقيق دانستى كه نيست ما را در دختران تو هيچ حاجتى و همانا تو هر آينه ميدانى چيزيرا كه ميخواهيم‌

گفت كاش بودى مرا بشما توانائى يا پناه بردم بسوى پشتيبانى محكم‌

گفتند اى لوط همانا ما فرستادگان پروردگار توئيم هرگز نميرسند بسوى تو پس شبانه ببر خانواده خود را در تاريكى شب و نبايد كه تخلّف نمايد از شما يكنفر مگر زنت همانا وارد شونده است او را آنچه وارد شود بآنها همانا وعده گاه آنها صبح است آيا نيست صبح نزديك‌

پس چون آمد فرمان ما نموديم زير و زبر آن زمين را و بارانديم بر آن سنگهائى از گل سنگ شده مرتّب شده‌

كه نشان كرده شده بود نزد پروردگارت و نيست آن از ستمكاران دور.

تفسير

همان چهار ملك مقرّب كه خدمت حضرت ابراهيم رسيدند و عرضه داشتند ما مأمور نزول عذاب بر قوم لوطيم و شرح آن گذشت بر حسب وعده وارد بر حضرت لوط شدند بصورت جوانان معمّم زيبا و چون آنحضرت در ميان قومى زندگانى ميكرد كه مبتلا بعمل ناشايسته لواط شده بودند بطوريكه هر جوانيكه از آبادى آنها عبور مينمود او را ميگرفتند و اين عمل ناشايسته را با او انجام ميدادند ترسيد مبادا از ورود آنها مطّلع شوند و بخواهند اين عمل را در خانه او با مهمانها مرتكب شوند و از اين جهت بسيار ملول و غمناك شد بطوريكه عرصه بر او تنك گرديد و بى‌اختيار گفت اين روز سخت ناگوارى است كه براى ما پيش آمده و عمده جهت خوف و حزن آنحضرت اين بود كه زوجه او هم با قومش همدست‌

جلد 3 صفحه 99

بود و احتمال ميداد آنها را بر اين امر آگاه نمايد از قضا نظر او صائب بود و آنزن قوم را خبر نمود كه چهار جوان در نهايت حسن و جمال و خوبى و اعتدال بر لوط وارد شده‌اند كه در عمرم مانند آنها نديده‌ام و قوم بعجله و شتاب بطوريكه بر يكديگر سبقت ميگرفتند و گويا بعضى از آنها بعض ديگر را سوق ميدادند روى بخانه لوط آوردند و اين براى آن بود كه آنها معتاد باين عمل قبيح و ساير معاصى شده بودند و قبح آن از نظرشان رفته بود و بهيچ وجه از منع لوط ممتنع نشدند و با كمال بى‌شرمى در خانه را شكسته وارد شدند در اين موقع حضرت لوط از فرط وحشت و از باب اضطرار بآنها گفت اى قوم من اين دختران من پاكيزه‌ترند براى شما چون دو نفر از رؤساء آنها قبلا از دو دختر حضرت خواستگارى كرده بودند و او براى سوء اعمال آندو اجابت نفرموده بود خواست باين اظهار آن دو را اجابت فرمايد و سايرين را متوجّه بحال اضطرار خود نمايد شايد آندو رئيس ديگران را منصرف نمايند يا آنها خودشان بحضرت ترحّم كنند و متعرّض مهمانهاى او نشوند لذا تعقيب فرمود اين اظهار را بآنكه از خدا بترسيد و مرا مفتضح و رسوا از جهت مهمانهايم ننمائيد يا نزد آنها شرمنده نسازيد چون صيغه لا تخزون اگر مأخوذ از خزى باشد بمعنى فضاحت و رسوائى است و اگر مأخوذ از خزاية باشد بمعنى شرم و حيا است و پس از اين تمنّا باز از بيچارگى بخود آنها متوسل شد باين بيان كه آيا يكنفر مرد صالح با رشد و كفايت و قابليّتى در ميان شما نيست كه از حقّ من دفاع نمايد و آنها در جواب گفتند تو ميدانى ما بدختران تو كارى نداريم و مقصود ما پسر است و حضرت آرزو فرمود كه قوّه‌اى داشته باشد و از آنها دفاع نمايد شخصا يا پناه و ملجأ و ملاذى براى او باشد كه بآن وسيله ايمن از شرّ آنها شود در اين هنگام ملائكه عرضه داشتند ما رسولان پروردگار توايم و براى نزول عذاب بر اينها آمده‌ايم مطمئن باش هرگز اينها دست بر تو پيدا نمى‌كنند شبانه خانواده خود را در تاريكى از اين آبادى خارج نما و كسى از شما باقى نماند چون اين زمين بايد واژگون شود و اهلش فانى گردند يا كسى از شما پشت سر خود را نگاه نكند مبادا عذاب را مشاهده كند و بحال آنها رقت نمايد مگر زوجه تو كه چون از جنس آنها است بايد باقى بماند و با عذاب آنها شريك باشد و بنابر احتمال اوّل لا يلتفت بمعناى‌

جلد 3 صفحه 100

لا يتخلف است و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه نبايد كسى از شما متوجّه بحال آنها شود و ترحّم نمايد چون بعمل خودشان مستحقّ اين عقوبت شده‌اند در اين موقع حضرت لوط از ملائكه سؤال نمود كه موعد هلاك آنها چه وقت است گفتند صبح حضرت فرمود خوب است زودتر باشد چون خيلى از عمليّات آنها متأثر شده بود گفتند آيا نيست صبح نزديك و چون موعد مقرّر رسيد جبرئيل بال خود را بزير آنزمين برد و بلند نمود بجانب آسمان و وارونه نمود و در اين حال باران سجيل هم باريدن گرفت كه كسانيكه در اطراف و جوانب آن اراضى بودند از آنها هم هلاك شدند و آنسنگ سجّيل از ستم‌كاران اين امّت عموما و اهل عمل لواط خصوصا دور نيست بلكه نزديك است چنانچه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه مراد ظالمين اين امّتند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد ستم كاران اين امّتند اگر اهل عمل قوم لوط باشند و در چند روايت از حضرت صادق عليه السّلام اين معنى تأكيد شده نسبت بكسانيكه اصرار باين عمل دارند كه بايد حتما معذّب باين عذاب شوند و كسى نه بيند آنانرا و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام بعد از نقل ورود آن چهار ملك بر حضرت ابراهيم عليه السّلام و شمّه‌اى از قضاياى مشروحه در آيات سابقه در ذيل آنقصه نقل نموده كه حضرت ابراهيم عليه السّلام از آنها سؤال نمود براى چه آمديد گفتند براى هلاك قوم لوط فرمود اگر در ميان آنها يكصد نفر مؤمن باشد آنها را هلاك ميكنيد جبرئيل عرض كرد خير فرمود اگر پنجاه نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر سى نفر باشند عرض كرد خير فرمود اگر بيست مؤمن باشد عرض كرد خير فرمود اگر ده نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر پنج نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر يكنفر باشد عرض كرد خير فرمود لوط در ميان آنها است جبرئيل عرض كرد ما ميدانيم چند نفر مؤمن در ميان آنها هستند لوط و خانواده او را نجات ميدهيم مگر زنش را كه بايد بماند و معذّب شود و اين مجادله حضرت ابراهيم با ملائكه بود كه در آن آيات اشاره شد و آنها نزد لوط آمدند در حاليكه او در كنار مزرعه خود كه نزديك شهر بود واقف بود سلام كردند و جواب شنيدند و حضرت از هيئت آنها خوشش آمد و تعارف بمنزل نمود ولى بعد از قبول آنها پشيمان شد و با خود گفت اگر قوم متعرّض ايشان شوند چه خواهم كرد لذا بآنها

جلد 3 صفحه 101

فرمود در ميان مردمان شرورى خواهيد آمد جبرئيل برفقاى خود گفت تعجيل در هلاكت قوم نكنيم تا لوط سه مرتبه شهادت ببدى آنها بدهد اين يكمرتبه قدرى كه راه رفتند لوط رو بآنها نمود و گفت شما نزد كسانيكه از اشرارند ميرويد جبرئيل گفت ايندو مرتبه باز رفتند تا بآبادى رسيدند و لوط همان مقاله را تكرار نمود و جبرئيل گفت اين سه مرتبه بعد داخل منزل شدند زن لوط جوانهاى خوش صورتى را ديد بالاى بام رفت و دست بر دست زد قوم نشنيدند لذا دود كرد و چون قوم دود را ديدند رو بخانه لوط آوردند و زن او آنها را استقبال نمود و قضاياى مشروحه در بيان اين آيات كه قبلا ذكر شد روى داد و آنها در اثر اشاره جبرئيل بانگشت كور شدند و لوط و اهلش جز زن نا اهلش شبانه از شهر بيرون رفتند و عذاب بكيفيّت مرقومه نازل گرديد و در چند روايت تصريح شده كه دعوت حضرت لوط آنها را بدخترهايش از راه حلال بود نه حرام و معلوم است كه آنهم از باب اضطرار و اسكات آنها بوده است چنانچه اشاره شد و شمّه‌اى از اين قصّه در سوره اعراف گذشت ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ لَو أَن‌َّ لِي‌ بِكُم‌ قُوَّةً أَو آوِي‌ إِلي‌ رُكن‌ٍ شَدِيدٍ (80)

‌گفت‌ لوط بقوم‌ ‌اگر‌ ‌بود‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌من‌ يك‌ قوّت‌ و قدرتي‌ ‌که‌ بتوانم‌ دفع‌ ‌شما‌ ‌را‌ بكنم‌ ‌ يا ‌ پناهگاهي‌ ‌از‌ عشيره‌ و شيعه‌ داشتم‌ ‌که‌ مرا ياري‌ كنند و دفع‌ شرّ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌من‌ نمايند.

جلد 11 - صفحه 98

لكن‌ نميدانست‌ ‌که‌ چه‌ ركن‌ شديدي‌ خداوند ‌براي‌ ‌او‌ قرار داده‌ ‌که‌ همان‌ مهمانها ‌که‌ ملائكه‌ بودند ‌که‌ فرستاده‌ لذا جبرئيل‌ ‌گفت‌ بگذار داخل‌ شوند همين‌ ‌که‌ داخل‌ شدند جبرئيل‌ اشاره‌ كرد بدست‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ كور شدند ‌که‌ خداوند ميفرمايد وَ لَقَد راوَدُوه‌ُ عَن‌ ضَيفِه‌ِ فَطَمَسنا أَعيُنَهُم‌ قمر ‌آيه‌ 37.

قال‌َ لَو أَن‌َّ لِي‌ بِكُم‌ قُوَّةً أَو آوِي‌ إِلي‌ رُكن‌ٍ شَدِيدٍ چه‌ قوّه‌ و چه‌ ركن‌ شديد بالاتر ‌از‌ پناه‌ بخداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌است‌، خدمت‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ عرض‌ كردند كلام‌ افلاطون‌ حكيم‌ ‌را‌ ‌که‌ گفته‌ ‌بود‌ (الافلاك‌ قصي‌ و الحوادث‌ سهام‌ و الهدف‌ انسان‌ و الرامي‌ ‌هو‌ اللّه‌ فاين‌ المفرّ) حضرت‌ فرمود

فَفِرُّوا إِلَي‌ اللّه‌ِ

اشاره‌ بآيه‌ شريفه‌ ‌در‌ سوره‌ ذاريات‌ ‌آيه‌ 50 ‌در‌ قضاياي‌ نوح‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ بقوم‌ ‌خود‌ فرمود فَفِرُّوا إِلَي‌ اللّه‌ِ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ‌از‌ حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مروي‌ ‌است‌ فرمود

(رحم‌ اللّه‌ اخي‌ لوطا ‌لو‌ ‌کان‌ يأوي‌ ‌الي‌ ركن‌ شديد و ‌هو‌ معونة اللّه‌ ‌تعالي‌)

‌اينکه‌ همان‌ خدايي‌ ‌است‌ ‌که‌ حضرت‌ ابراهيم‌ [ع‌] ‌را‌ ‌از‌ آتش‌ نمرود نجات‌ داد و ‌خود‌ حضرت‌ لوط [ع‌] مشاهده‌ كرده‌ ‌بود‌، موسي‌ [ع‌] و قومش‌ ‌را‌ ‌از‌ فرعونيان‌ نجات‌ داد و دريا شكافته‌ شد، نوح‌ [ع‌] و اصحابش‌ ‌را‌ نجات‌ داد و تمام‌ قوم‌ غرق‌ شدند.

هود و صالح‌ عليهما ‌السلام‌ ‌را‌ نجات‌ داد ‌که‌ شرحش‌ گذشت‌، ‌او‌ جار المستجيرين‌ و امان‌ الخائفين‌ ‌است‌.

گر نگهبان‌ ‌من‌ آنست‌ ‌که‌ ‌من‌ ميدانم‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 80)- در اینجا بود که پیامبر بزرگوار چنان خود را در محاصره حادثه دید و ناراحت شد که فریاد زده «گفت: (افسوس!) ای کاش در برابر شما قدرتی در خود داشتم» تا از میهمانهایم دفاع کنم و شما خیره سران را در هم بکوبم (قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً).

«یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی (از قوم و عشیره و پیروان و هم پیمانهای قوی و نیرومند) در اختیار من بود» تا با کمک آنها بر شما منحرفان چیره شوم (أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع